رویین | روستای خوش آب و هوای پله ای اسفراین
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۷۱۸۸۵
رویین روستایی است با گویش تاتی که در قسمت مرکزی شهرستان اسفراین خراسان شمالی قرار گرفته است. این روستای خوش آب و هوای پله ای که به روستای ماسوله ای رویین به جهت پله ای بودن خود و یا شکوفه های سیب نیزمعروف است، از نقاط توریستی و گردشگری خراسان شمالی به حساب می آید. روستای رویین خراسان شمالی به سبب برخورداری از ارتفاعات ناهمگون، رودخانه های پرخروش، پوشش گیاهی انبوه، درختانی کهن سال، کوچه های در هم تنیده شده، نوع بافت قدیمی خانه ها و کلی امکانات تاریخی و گردشگری دیگر در کنار اغلب مراسم های منحصر به فرد، روستای رویین خراسان شمالی توانسته خود را به عنوان یک منطقه روستایی توریستی و گردشگری معرف همگان نماید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدا بهتر است در خصوص نام روستای رویین اسفراین مختصر توضیحی ارائه دهیم؛ نام رویین به این جهت بر روی روستا گذاشته شده است که دور تا دور محیط چشم نواز آن را کوه های استوار و بلند احاطه کرده اند. رویین از دو کلمه مجزا روی و ین تشکیل شده است؛ روی که منظور از ان همان فلز روی است و ین که می توان گفت نوعی صفت برای روی می باشد و در کنارهم، فلز رویی که محکم و سخت می باشد را معنا می دهد که البته این اسم با توجه به نوع اقلیم روستا می تواند بسیار بسیار نامی شایسته باشد!
تاریخچه روستای رویین اسفراینپر است از فراز و نشیب که شاید بد نباشد قسمتی از تاریخ آن را که سبب رونق گیری در این روستا گشت را با هم مرور کنیم. درست سال 758 هجری بود که عده زیادی از جمله سربداران علیه تیمور لنگ و یارانش در سبزوار قیام کردند که این قیام آنان خیلی دوامی نداشت و تیمور و یارانش همه را از دمه تیغ گذراندند و تمام استحکامات دفاعی آنان را نابود کردند. تیمور که از قدرت زیادی برخوردار بود به راه خود ادامه داد تا به میرسیف الدین و هفتاد تن از یاران او برخورد کرد. در این نبرد خونین این بار تعداد بیشماری از لشکریان تیمور بودند که کشته شدند و در خلال چنگ نیز دو پسر میرسیف الدین به نام های شمس الدین و میرغیاث الدین پا به فرار گذاشتند. (کشف و رونق روستای رویین به سبب همین فرار از جنگ میرغیاث الدین شکل گرفت). هر دوی آنان برای فرار راهی جز شهرستان اسفراین کنونی نیافتند و خود را به سرعت به آنجا رسانیده و در روستایی به نام کبوترخانه مستقر شدند. آنقدر در کبوترخانه ماندند تا اوضاع جنگ آرام گردد و از تلاطم آن کاسته شود، سپس با زیرکی و رندی هرچه تمام تر خود را به دربار رساندند و مرغیاث الدین توانست خود را در زمره وکلای وقت قرار دهد. وی که به سبب مدت زمان زیادی که در منطقه رویین اسکان کرده بود و تواسنته بود اطلاعات مکفی در زمینه ملکی و مالکی آن بدست آورد، مدام به دنبال موقعیتی بود تا موضوع روستای رویین خراسان شمالی را با شاه در میان بگذارد که دسته آخر این فرصت نیز برای او بدست آمد! شاه و همراهانش قصد سفر و زیارت مشهد مقدس را کردند و در این بین میرغیاث الدین نیز آنان را همراهی نمود و به محض نزدیکی به روستای رویین با خواهش و تمنا از شاه خواست که او و همرانش شبی را در روستای کبوترخانه و بعد از آن هم روستای رویین خراسان شمالی بگذرانند که شاه نیز پذیرفت و شبی را در روستای کبوترخانه و سپس صبح فردای آن را در روستایی رویین که در محلی به نام قلعه بلند واقع شده بود، گذراندند و درست در آنجا بود که شاه به سبب وجود مناظر زیبا و مطلوب بودن آب و هوای روستا، پیرامون صاحب آن سوالاتی را مطرح نمود که میرغیاث الدین برای تمامی آن ها پاسخی را از پیش آماده کرده بود و در آخر نیز از شاه خواست تا سند روستای رویین اسفراین را به ملکیت وی منتقل گرداند. همین هم شد! روستا به نام میرغیاث الدین زده شد و وی نیز شروع به آوردن مردمانی مختلف و صنایعی گوناگون به روستا کرد تا جایی که از یک روستای استوار و بی سکنه، یک روستای پر از جمعیت و پر رونق به وجود آورد.
خصوصیات طبیعی روستای رویین اسفرایندر انبوه بودن پوشش گیاهی این روستا هیچ شکی نیست و تنها کافی است یکبار به آن سفر کنید تا متوجه طبیعت بکری که پیرامون روستا واقع شده است، بشوید. رویین همانطورکه از عنوان مطلب نیز متوجه آن شده اید، از روستایی خوش آب و هوای پله ای است که در قسمت جنوبی رشته کوه های آلاداغ در داخل یکی از دره های چشم نواز آن قرار گرفته است. این روستا به علت نبود ارتفاعات مناسب در آن و همچنین وجود شیب دامنه کوهی که در آن ایجاد شده است به هیچ وجه زمینی مناسب کشاورزی نداشته و بیشتر ساکنان آن با تراس بندی هایی به باغداری در این روستا مشغول می باشند. البته ناگفته نماند که روستای رویین خراسان شمالی تنها به یک دره خلاصه نمی شود و دره های فرعی زیادی به آن ختم می شود که تمامی آنان از درختان میوه برخوردار هستند.
هر گاه قصد سفر کردن به این روستا توریستی و گردشگری را داشتید سعی کنید از جاده اسفراین- بجنورد عبور کنید تا ضمن طی کردن عرض دره ای که این روستا در دل آن قرار گرفته است، متوجه جهت درب ورودی روستا که از غرب به شرق می باشد نیز بشوید. آب و هوای خوش رویین مطلوب و معتدل کوهستانی است و با ارائه صفات هر فصل به ساکنان خود یکی از بهترین گزینه های ییلاقی برای اهالی اسفراین و بجنورد و دیگر مناطق همجوار می باشد. ساکنان بومی روستای رویین آب و هوای حاکم بر روستا را به بخش نسر و پیرو تفکیک کرده اند که در واقع نسر را مخصوص قسمت های کناری رودخانه که اغلب تابش خورشید بر آن کم و از درختان و پوشش های گیاهی زیادی برخوردار است و در مجموع، آب و هوای سردتری دارد می باشد و پیرو نیز به جهت اینکه اغلب در مقابل تابش مستقیم نور خورشید است و بیشتر بافت های خانه های روستایی در آن قرار گرفته شده است و در کل از بخش های گرم تر روستا به حساب می آید، گفته می شود.
از درختانی که در قسمت شمالی و شمال شرقی روستا واقع شده اند می توان به پسته، سماق، انجیر، انار، سنجد وحشی، ارغوان، زالزالک، گلابی وحشی، ذغال اخته، زبان گنشجک و غیره اشاره داشت و از گیاهان آن نیز که اغلب کوهستانی می باشند به: قیاق، گون، فرز، پیاز کوهی، درمنه، بارهنگ، ورک، بومادران، پونه، اسپند، زرشک دانه دار (یا همان زرک به زبان تاتی)، قارچ، استاقدوس، نخود وحشی، قریچ، قسنی، خارشتر و سایر گیاهان اشاره کرد.
پوشش جانوری روستای رویین اسفرایناشتباه هست اگر در روستای رویین خراسان شمالی گمان کنید که تنها حیوانات اهلی در آن زندگی می کنند و همه چیز در کمال دوستی و مصالحه با حیات وحش در این نقطه توریستی و گردشگری طی می شود؛ در این منطقه هم حیوانات اهلی همچون: آهو، گوزن، سنجاب، بز و قوچ کوه وجود دارند و هم حیوانات وحشی نظیر: پلنگ، گرگ، گراز و کفتار! البته فراموش نکنید که در روستای رویین همیشه در تمام طول سال نغمه پرندگان مختلفی مانند: هدهد، قمری، گنجشک، بلبل، سار در روز و در شب نیز جغد و مرغ یاحق به گوش می رسد. اگر کمی هم از اقبال بلند برخوردار باشید می توانید در کنار رودخانه ها و چشمه های روستا؛ لک لک ها و اردک های وحشی را از نزدیک ملاقات کنید و از شنیدن صداهای دلنواز حاصل شده از نوای تک تک آنان، نهایت لذت را بدست آورید. البته بهتر است این را بخاطر داشته باشید هنوزم که هنوز است خاطره حمله ور شدن پلنگی به مردم این روستا برای همگان داغ و تازه می باشد! پس بهتر است خیلی از بخش مرکزی روستا دور نشوید.
منصوجات و محصولات روستای رویین اسفرایناز صنایع زنده و پر تحرک روستا در گذشته کوندی سازی و تنور سازی بوده است که اکنون دیگر خیلی نمی توان در دل روستا از نزدیک چنین صنایعی را مشاهده نمود و با رسیدن نان های صنعتی و دستگاه های پخت و پز نان ها، خیلی طول نمی کشد که این صنعت که در حال نفس کشیدن های آخر خود می باشد، بطور کلی از روستا برچیده شود! اما خُب از طرفی صنعت بافت چادرهای شب چه به صورت دستی یا همان سنتی و چه بصورت صنعتی هنوزم هم در این روستا در حال رونق و رشد می باشد که از جمله صنایع تحسین برانگیز روستای رویین خراسان شمالی نیز می باشد. روستای رویین اسفراین از گذشته های بسیار دور حتی پیش از ظهور اسلام نیز از روستاهای قابل توجهی در ایران بشمار می رفته است و از شهرهای مهمی همچون: میام وزربندان و زرگران که به کوت شهر شهرت دارد، برخوردار بوده است. این روستا در تمام دوران خود از دسته مناطق پر رونق کشور به حساب می آمده است و آنقدر رونق محصولات زندگی و کاری در آن وجود داشته است که به تنهایی مسئولیت تامین تمام وسایل و محصولات کاری و زندگی همچون: مواد غذایی، وسایل نجاری، آهنگری، پارچه بنایی و غیره را برای روستاهای بزرگ و کوچک کناری خود که نزدیک به 30 روستا بوده اند را بر عهده داشته است! در اهمیت و رونق این روستا همین بس که در تامین محصولات و اقلام زندگی مردمان شهرستان اسفراین نیز نقش پر رنگی را ایفا کرده است؛ از محصولات فعلی این منطقه خوش آب و هوای نیز می توان به: بافت چادر شب، جوراب بافی، قیسی، گردو، هلو، گلابی، سیب، انار، عسل و کلی محصول مختلف دیگر اشاره داشت. مناطق تفریحی این روستا نیز شامل رودخانه های پر خروش آن، ذوتنگ، چشمه شفا و سرچشمه می باشد که به جهت پر آب بودن آن در حال حاضر منبع مناسبی برای تامین آب 7 روستای کناری خود شده است!
گویش مردم محلی روستای رویین اسفراینهمانطور که گفتیم گویش مردم محلی روستای رویین خراسان شمالی به زبان تاتی می باشد. زبات تاتی از منظر اصول و قواعد زبان شناسی از جمله زبان های تحسین برانگیز می باشد که در عین قدیمی بودن خود، از ارزش های زیادی نیز برخوردار است! این زبان که بسیاری از محققان و زبان شناسان آن را به مادها مرتبط می دانند در حال حاضر به سبب ورود کلمات مختلف خارجه به خود، دچار تغییرات وسیعی شده است تا جایی که اگر در زمان های گذشته از آذربایجان گرفته تا خراسان شمالی اغلب به این زبان صحبت می کردند اما اکنون با چیرگی زبان فارسی و ترکی در قسمت های عمده از از مناطق فوق، تنها بخش های کوچکی برای تکلم از این زبان زیبا استفاده می نمایند. نکته جالب توجه زبان تاتی این می باشد که این زبان انواع و اقسام مختلفی را دارا می باشد که نوع زبانی آن در ایران، شمال غربی آن می باشد! از بزرگ ترین نقاطی که در ایران به این زبان در حال حاضر پرداخته می شود می توان از بخش جنوب استان مرکزی و استان قزوین و قسمت هایی از استان تهران، البرز و اصفهان نظیر: زرندیه، تاکستان، شهر اشتهارد، شهرستان طالقان، بوئین زهرا و شهرستان آران و بیدگل نامی به میان آورد. شایان به ذکر است که زبان تاتی از جانب استان آذربایجان شرقی در لیست میراث ناملموس آثار ملی ایران به ثبت رسانده شده است و در روستای کرینگان ورزقان به طور کامل با این گویش سخن گفته می شود و بیشترین تغییرات زبانی این گویش نیز به گویش تاتیِ اشتهاردی محدود می شود!
مراسم های منحصر به فرد روستای رویین اسفراینمراسم مهره در تاس انداختن: این مراسم که متعلق به عید غدیر خم می باشد به اینگونه برگزار می شود که به هنگامی که برنج را بار می گذاشتند و آب کش می کردند، مقداری از آب برنج را به همراه مقداری از آب آسیاب که در قسمت های زیرین پره های آسیاب می گذشته است را در یک آفتابه چدنی ریخته و دستمال تمیزی را بر روی آن قرار می داده اند؛ اعتقادشان از اجرای این مراسم این است که آب آسیاب را مایه روزی حلال و آب برنج را مایه برکت در زندگی می دانند. به هنگام این مراسم تمام همسایگان به دور هم جمع می شوند و هر کس هر چیز کوچکی نظیر انگشتر و دیگر وسایل این چنینی را با نیتی به داخل آفتابه چدنی ریخته و صبر می کنند تا با طلوع خورشید و سپیده دم، یکی از بچه های کوچک جمع دستش را به داخل آفتابه برده و چیزی از آن را بیرون می آورد و همزمان با آن یک رباعی از حافظ نیز خوانده می شود.
مراسم خال ختک: این مراسم نیز از جمله مراسم های مربوط به شب عید غدیر خم می باشد که اهالی به دکان رنگرزها می روند و از کف نیل یا هر رنگ دیگری که در خم بوده است، مقداری برداشته و به خانه می آورند و با وسایل دایره مانند همچون ته نی به جوهر آغشته کرده و گونه های بچه های خود را همانند یک دایره رنگ می کنند؛ اعتقاد اهالی روستا بر این است که با این کار بیعت خود را با حضرت علی (ع) در عید مبارک غدیر خم تجدید می نمایند.
مراسم خاله خلطتنه: مراسم خاله خلطتنه تقریبا مراسمی است مشابه مراسم قاشق زنی در همان روز نخست سال نو در گذشته که بچه ها با قاشق زنی و رویی پوشانده شده به درب خانه ها می رفتند و کیسه همراه خود را از آجیل، شکلات و حتی مبلغی پول پر می کردند! خاله خلطتنه نیز همین می باشد؛ بچه های روستای رویین اسفراین خلیطه ای با پارچه درست کرده و طنابی به سر آن متصل می کنند و به بالای پشت بام های اهالی می روند و از دودکش های خانه ها، خلیطه ها را آویزان کرده و شعر معروف: خَلَه، خَلَه ،دو مِرغَنَه،انگور باغ دِر غََلَه،اگه نوری، یک مرغنه را می خوانند تا هر کسی به اندازه توان خود، چیزی در داخل خلیطه ریخته و بگویند بکش بالا! این مراسم ها بیشتر به سبب پر کردن جیب بچه ها در گذشته بوده است تا سال را با چشم و دل سیری آغاز نمایند و هیچ کسی حق ندارد به این مراسم، لقب گدایی را نسبت دهد!
مراسم چلگی: همانطور که از نامش پیدا است، رسمی است متعلق به شب چله یا همان شب یلدا که خانواده ها در آن دور یکدیگر جمع می شوند و به شادی و خوش گذرانی می پردازند، به همدیگر میوه تعارف می کنند، کرسی برپا می کنند، داستان می خوانند، سفره هفت سین می چینند و از خوردن آجیل هم غافل نمی شوند! اعتقاداتی که اهالی از انجام کامل مراسم چلگی دارند زیاد است مثلا معتقد هستند اگر در این شب میوه بخورید، در تابستان گرما زده نمی شوید و یا اگر در شب یلدا آسمان ابری باشد بدان معنا است که سال آینده محصولات زیادی را خواهید داشت!
آثار و بناهای تاریخی روستای رویین اسفرایناغلب آثار و بناهای تاریخی روستای ماسوله ای رویین قدمتی بالغ بر 100 سال را با خود به همراه دارند و بیشتر آنان نیز در بخش مرکزی روستای رویین اسفراین واقع شده اند که از جمله انان می توانیم به: امامزاده عباس، امامزاده اسحاق، تپه قدیمی میام، مسجد جامع رویین، تعدادی درخت شناسنامه دار با قدمتی بیش از 600 سال و همچنین حمام خزینه ی قدیمی روستا اشاره داشته باشیم.
موقعیت جغرافیایی روستای رویین اسفراینروستای ماسوله ای رویین در فاصله 28 کیلومتری بخش شمال مرکزی شهرستان اسفراین و همچنین حدفاصل 51 کیلومتری جنوب شرقی بجنورد در خراسان شمالی قرار گرفته است.روستای رویین اسفراین در ارتفاع 1670 متری از سطح دریا و طول شرقی 35-57 و عرض شمالی 12-37 واقع شده است و از مناظر بسیار زیبایی نیز برخودار می باشد. مسیر و دسترسی روستای رویین اسفراین: برای رسیدن به این روستای پله ای تنها کافی است مسیر بجنورد- اسفراین را در پیش بگیرد و در کیلومتر 7 این مسیر، راه خود را به سمت کوه های مرتفع و استوار حاکم در منطقه تغییر دهید. با تغییر مسیر ابتدا باید از روستای عراقی و پس از آن هم از روستاهای محمودی عبور کنید تا به روستای خارق العاده ماسوله ای رویین برسید! روستای رویین خراسان شمالی در دهکده ای همنام خود یعنی دهکده رویین قرار گرفته است که با دهکده های دیگری مانند: میلانلو، زرق آباد و حومه همجواری دارد. این روستای پله ای از قسمت شمالی خود به پاکتل و کلاته ایزانلو از توابع بجنورد، از قسمت جنوبی خود به روستای سست، از قسمت شرقی خود به ارتفاعات تخته میرزا از توابع اسفراین و از قسمت غربی نیز به مجموعه روستاهای محمودی ختم می شود.
منبع: مجله همگردی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت hamgardi.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مجله همگردی» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۷۱۸۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مصائب روستای سوخته؛ اینبار ماشین آتشنشانی آب داشت، اما نیرو نه!
خانه؟ خانهای نیست، دود است و تکههای نمگرفته از چوب، آلومینیوم، پلاستیک و فلز که زیر قطرههای آهسته و صبور باران هفدهم اردیبهشتماه، بوی ماندگی میدهد؛ بوی خشم شعلههای آتش که ۵ روز قبل از آن همهچیز را سوزاند، کُشت و میراند.
به گزارش هم میهن، «آقا نرو. وایسا.» زن دست کودکش را گرفته و میدود بهسمت ماشینی که نیمه ماه قرمزی روی در و دیوارهایش نقش بسته. ماشین نه کوچک است نه بزرگ، کنار سکویی ترمز گرفته و در بزرگش باز است و داخل پر از بسته. مردم گوشه یکی از ساختمان روستای امامزاده ابراهیم شفت، صف کشیدهاند، اینپا و آنپا میکنند، نکند بستهها تمام شوند و جا بمانند. داخل بستهها چند قابلمه روحی است.
زن پوزخندی میزند: «در مغازه من ۷۰۰-۶۰۰ قابلمه روحی بود. همهاش سوخت.» از لای چادر سفید و بزرگ هلالاحمر، نگاهی به ماشین و مردم میاندازد و قاشق را از پلوی قرمز ظرف یکبار مصرف پُر میکند و میگذارد در دهان پسرش. پسر دوساله بازیگوشاش: «از پنجشنبه من و همسر و پسرم اینجا زندگی میکنیم.» سه چادر گوشه حیاط نشستهاند، ساکنان دو چادر در صفاند و خانم نوری، نشسته به تماشا.
چرا داخل چادر؟ساختمان ۱۲-۱۰ اتاق بیشتر ندارد. ما دیگر جا نمیشدیم.
ساختمانِ ستاد بحران فرمانداری است. جلسههای شورای روستا داخل یکی از اتاقهایش برگزار میشود، همانجا که تیمهای بهداشت هم نشستهاند، فشار خون مردم را میگیرند و معاینهشان میکنند. خانم نوری، از شب حادثه در همین چادر زندگی میکند، زیرانداز نازک و یکپتو، تنها داراییشان است. همسایهها داخل ساختماناند. ۱۵-۱۰ نفر در یک اتاق، با چند پتو و یکی، دو زیرانداز. آتش، اهالی روستا را ساکن اتاقهای سه ساختمان روستا کرده؛ فرمانداری، مدرسه و. از شب حادثه حمام نرفتهاند. یک چراغگازی هم به آنها دادهاند که میگوید خراب است.
رد شعلهها روی آسفالت تکهشده، چالهها، سقفهای خرابشده، گاز پیکنیک و کپسولهای زنگزده، جا مانده. لولههای ترکیده که آب از لابهلایشان، خاکسترها را خیسانده، النگوهای سوخته، میلههای نصفه، تلی از بتن، گچ و ورقههای فلزی، داستان شب وحشتی را روایت میکنند که اهالی در ۵۰ سال پیش ندیدهاند. این پنجمین باری است که رضا رضایی، شاهد آتش گرفتن محلهاش میشود. محله امامزاده یا شازده ابراهیم که پر از بازارچه، خانه و اقامتگاه رنگی و چوبی بود.
آنها چهارشنبهشب به چشم خود دیدند چطور ساختمانهای ۴، ۵ و ۶ طبقهشان در آتش سوخت و فروریخت و حالا از میان آن عمارتها، تنها بازمانده، آجرهای بتنی مربعیشکلی است که نشان از زندگیهای دودشده دارد. کرکره فلزی برخی از مغازهها هنوز پایین است، پشت آن، اما همهچیز آتش گرفته و سوخته. آن ساعت از شب، آقای سالارپور هم که نانوای محل است، کرکره سه مغازه دیواربهدیوارش را پایین کشیده بود. با گویش گیلکی، آشفته، پریشان و با لکنت فراوان، ماجرای شب آتشگرفتن زندگیاش را روایت میکند.
خانه خانم نوری، سال ۹۲ هم سوخته بود و بعد از سالها پول روی هم گذاشتن ـ دو سال پیش ـ توانست وسایلش را کامل و مغازه را بازسازی کند: «هفته پیش دومیلیارد تومان جنس خریدم و ریختم داخل مغازه. حالا رویهمرفته ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومان ضرر کردیم.» خانهشان چهار طبقه بود، هر چهار طبقه هم بتن. نما چوبی، اما خانه و زندگیشان بیمه نبود: «به مرگ خودم فکر میکردم، به سوختن خانه نه.» همسرش پیمانکار است و ستونها را محکم ساخته بودند از ترس سیل، زلزله و باد. اما نمیدانستند شعلههای آتش نانوایی، آنها را چادرنشین میکند. آنهم درست یکی، دو ماه مانده به فصل رفتوآمد مسافر.
زبانش میگیرد؛ یادآوری شب حادثه برای آقای سالارپور، مرد سالخورده امامزاده ابراهیم سخت است، با دستش دستگاه خمیرگیر پشت نردههای سوخته را نشان میدهد. دستگاه هنوز شکلش را دارد. سیم برق همین دستگاه، ساعت حدود ۱۱ شب چهارشنبه دوازدهم اردیبهشتماه اتصالی کرد. او در مغازه کناری که قصابی است، صدای جرقهها را شنید، اما تا به خود آمد، دید که از لابهلای نردهها شعلهای بیرون زده. کنار در جعبه شیلنگ آتشنشانی است. لوله شیلنگ، دور خودش پیچیده شده، بازش میکند تا روی شعلهها بریزد، لوله پلاستیکی، اما نفستنگ است. کمی آبپاشی میکند و تمام. آب داخل لولهها توان خاموشکردن آتش را ندارد و در نیمساعت، شهرک چوبی را خاکستر میکند.
ساختمان متعلق به ستاد بحران فرمانداری امامزاده ابراهیم است، آنها را ظهر پنجشنبه اسکان دادهاند. ساختمان جهاد سازندگی و یکمدرسه دیگر هم پر از اهالی است. آنها میگویند که روستاییها به کانکس نیاز دارند.
خیران به کمکشان بیایند تا کسبوکارشان را راه بیاندازند: «اگر کانکس داشته باشیم، میتوانیم جلوی آن دستفروشی کنیم.» آنها یخچال و گاز چندشعله هم نیاز دارند، چون روستا گازکشی نیست. بهزاد رمضانی از اعضای قبلی شورای روستاست، او میگوید که همه در اتاقها فامیلند و مردم بیشازهمه به کمک خیران نیاز دارند: «برایمان نان لواش، پنیر و غذا میآورند، اما بیشازهمه به یخچال و گاز نیاز داریم.» از دور ماشینی از راه میرسد، صندوق خودرو شاسیبلند پُر از زیرانداز است. یکی میگوید، راننده از بازاریهای رشت است و برای اهالی زیرانداز آورده. همه آنها که در صف بستههای معشیتی بودند، به سمت خودرو میروند و هرکدام با دو، سه زیرانداز باز میگردند.
عرض کوچه حداقل ۱۲ متر است، انتهای پیچ، اما عرض کمتری دارد، همین فاصله کم سبب شد تا شعلهها از خانهای به خانه دیگر برود. اهالی میگویند شدت شعلهها آنقدر شدید بود که در فاصله زیاد هم دستوصورت داغ میشد. اگر تابستان بود و فصل مسافر، افراد زیادی دچار آتشسوزی میشدند. حتی تعداد ساکنان در تابستان هم بیشتر از فصلهای دیگر است: «در تابستان حدود ۷۰۰ خانواده در روستا زندگی میکنند و با شروع زمستان، خیلیهایشان مهاجرت میکنند. در فصل سرما، ۲۰۰ خانوار در روستا باقی میمانند. شب حادثه حدود ۵۰۰ خانواده در روستا سکونت داشتند که در حال آمادهسازی برای مسافران تابستان بودند.»
روستا از حدود ۱۵ سال پیش توریستی شده و ۵-۴ سال است که بهعنوان روستای توریستی ثبت شده. قرار بود روستا چهار فصل شود، اما بهدلیل شرایط جادهای این اتفاق نیفتاد. روستا، گورستانی از مصالح سوخته است، از اسباب و اثاثیهای که تغییر شکل دادهاند، آنها که فرزند و اقوامی در دههای نزدیک دارند، به خانه آنها رفتهاند. آنها هم که کسی را ندارند، روانه اتاقکهای تنگ و کوچک مدرسه و فرمانداری شدهاند.
آقای رضایی، با لباسهایی که متعلق به خودش نیست، بالای سر خرابهها ایستاده، با چند مرد دیگر، دستها از پشت گره کرده، از صورت روستا بالا و پایین میروند. زن و فرزند در ساختمانهای دولتیاند و خودشان ایستادهاند تا شاید مسئولی بیاید و گزارشی به آنها بدهد. خانه آقای رضایی ۱۸۰ متر بود، ۱۰ پنکه، ۱۰ تلویزیون، یخچال بستنی، یخچال خانگی، کپسولهای گاز و... با یک عالم وسایل خانه خاکستر شد. چهار کنتور خانهاش سوخت.
آنها در حال مهیاشدن برای فصل مسافر بودند. تصاویر و ویدئوهای آتشسوزی آن شب، در تلفنهای همراهشان هزاران بار دیده شده. تصاویری ترسناک از شعلهوری خانهها میان جنگلی که در دل شب، خوفناکتر شده. صدای جیغ و فریاد به آسمان رسیده، همه دست روی دست گذاشتند تا التهاب آتش میان مردمک چشمشان نقش بندد: «شما فیلمها را ببینید، ببینید قبلاً چطور بوده؟»
ردیفی از ساختمانی ۵-۴ طبقه با نمای چوبی رنگی؛ قرمز، سبز و آبی. بازارچههای رنگارنگ. مردمی که خوشحال در رفتوآمدند. تصویر، اما حالا برایشان خاطره شده. اغلب پایینترین میزان از بیمه را دارند. مثل آقای رضایی که یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای هر طبقه بیمه کرده و ۲۰۰ هزار تومان برای اسباب و اثاثیه.
ساعت ۱۱:۳۰ چهارشنبه شب، شهرک چوبی، غلغله بود، ساکنان هرکدام به جایی فرار کرده بودند، مثل «گلعنبر» ۴۸ ساله که ۳۴ سال است در این روستا زندگی میکند. خانه در سطح پایینتری از خیابان قرار گرفته، راهش، اما تلی از بتن، گچ و ورقههای فلزی است که بهخاطر آتشگرفتن، نمیتوان تشخیص داد قبلاً چه شکلی داشته مسیر به خانه، بسته است. از روی خرابههای خانههای دیگر باید گذشت تا به خانه گلعنبر رسید.
آنها بومی این منطقهاند و از اقامتگاه ۴ طبقهشان که دو طبقهاش بتنی بود، جز دو دیوار و یک عالم خرت و پرت سوخته غیرقابل تشخیص چیزی نمانده. دلشان به تیرماه که فصل توریست است خوش بود و حالا در چشم خانههایش، روی صورت تکیده و درماندهاش، موهای ژولیده و لباسهای کهنه و نامرتب، گرد غم نشسته. لاشه کپسولها و گازپیکنیکیها گوشه گوشه روستا افتاده، آنها بازماندههای جنگ آتشاند. صدای انفجارشان در شب حادثه، تن اهالی را لرزانده بود و حالا آرام در گوشه روستا، روی خاکسترها لم دادهاند.
گلعنبر میگوید که شب حادثه در خانه خیاط بوده که صدای فریادهای آتش، آتش... را شنیده. همه فرار کردند او، اما جلوی در خانه، مات و مبهوت به قرمزی تند شعلهها چشم دوخته بود. این سومینباری بود که خانه اش را در شعله میدید. آتشسوزی در این روستا را چندینبار دیده، اما این بار شعلهها وحشتناکتر بودهاند: «هیچوقت اینطور نبود.» آتش بهیکباره به جان خانهها و خانهاش افتاد، خانه ۱۰۵ متری چهار طبقه. داروهایش را هم نتوانست بیرون بیاورد. دست پسر اوتیستیکش را گرفت و از خانه فرار کرد. همسر و پسر را چندسال پیش از دست داده و با دختر و دامادش زندگی میکرد. پسر دیگرش در قشم، برایش یک عالم وسیله آشپزخانه خریده. ماشین لباسشویی را چندماه پیش ۳۰ میلیون تومان خریده، کابینت را برای مهمانان، امسال ساخته و ظرفهای زیادی خریده.
از وسایل خانه که حرف میزند، برقی به چشمانش میآید و خیلی زود رنج جایش را میگیرد: «۱۲ میلیون تومان وسایل آشپزخانه خریدم، پتوی گلبافت، وسایل برقی، سبزی خردکن، چرخ گوشت... همه را نو کرده بودم.» میگوید دیگر توان ساختن دوباره ندارد: «ساختن خانهها به تیرماه امسال که نمیرسد. به سال بعد برسد خوب است. نه پول دارم، نه کسی که از من حمایت کند. هر کیسه سیمان ۱۵۰ هزار تومان شده، اینهمه پول را از کجا بیاوریم.»
به آنها اتاقکی در ساختمان فرمانداری دادهاند. از در و همسایهها هم شنیده که قرار است وام بلاعوض به آنها بدهند. خود اهالی میگویند که حداقل ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان خسارت وارد شده است: «مردم سهماه تابستان کار میکنند برای کل سالشان. خیلیها به بازار بدهکارند و بدهیشان از ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان تا یکمیلیارد تومان است. خانهسازی در این روستا بهدلیل شرایط جادهای، متری تا ۲۵ میلیون تومان است.»
ماشین آتشنشانی، گوشه حیاط یک ساختمان ترمز گرفته. ماشین کوچکی که شاید نهایت کاری که بتواند انجام دهد، خاموشکردن شعله چند شاخه خشکیده است. همان ماشین آتشنشانی هم شب حادثه، نه راننده داشت، نه آب و نه کسی که راهش بیاندازد. راننده دوسال پیش استعفای اعتراضی داشت. اهالی میگویند آنشب به آتشنشانی زنگ زدهاند، راننده که نبود، یک آدم عادی نشست پشت فرمان و به محل حادثه آمد. مسیر کوتاه بود، اما راننده نمیدانست چطور باید پمپ آب را باز کند، هرچه کردند ماشین به کارشان نیامد.
یکساعت بعد، وقتی شهرک تبدیل به خاکستر شد، ماشینی از شفت رسید. آقای رضایی میگوید ماشین آمد تا آتش خاموش شده را خاموش کند. خانهها کپسول آتشخاموشکن داشتند، اما آتش آنقدر شعلهور شده بود که کپسولها به کار نیامد. باد شعلهها را جابهجا میکرد، نانوایی از پایین شهرک، سمت چپ بود و نزدیک ۱۰ تا ۱۲ متر با خانه روبهرویی فاصله داشت، اما شعلههای سیار، به هیچکس رحم نکردند. شهرک چوبی بیش از ۵۰۰ خانه و مغازه را از بین برد.
صفر قربانی، رئیس شورای روستا، در اتاق انتهایی ساختمان استانداری که اتاقهایش را به اهالی خانهسوخته دادهاند، نشسته و درباره ماجرای ماشین آتشنشانی میگوید که ماشین آتشنشانی آب داشت، اما نیرو نداشت: «ما فراخوان داده بودیم که یکنفر برای کمتر از ۸۰ روز بیاید و در این بخش فعال شود. اما از دهیاری و استانداری تاکید کرده بودند که آتشنشان باید در آزمون قبول شده باشد. بههمیندلیل اجازه استخدام نمیدادند.»
به گفته او، بهدلیل نزدیکی خانهها و مصالح آتشزا و همچنین تعداد زیادی گاز پیکنیک و کپسول گاز، دهها بار انفجار رخ داد. آنطور که شنیده میشود دادستانی برای او و چندنفر دیگر ازجمله دهیار، پرونده تشکیل داده. آنها چند ساعتی را هم بازجویی شدهاند و حق انجام مصاحبه ندارند. آنها به زودی دادگاهی میشوند. چهاردهم اردیبهشتماه، دادستان گیلان از تشکیل پرونده قضایی در ارتباط با این حادثه خبر داده بود. دو روز بعد از آن هم رئیس دادگستری استان اعلام کرد که با مدیران مقصر در این آتشسوزی برخورد میشود. به گفته او، در مرکز استان هم با تشکیل جلسه، بر ضرورت پیگیری، شناسایی علت حادثه و برخورد با عوامل آن تاکید شده است.
منطقه پُر مه است، دوردستها به سختی پیداست، حتی گنبد بقعه امامزاده ابراهیم هم میان مه، ناپیدا شده، باران قطرهقطره میچکد، خودرو مسئولان در رفتوآمد است. آنها چند ساعت پیش چندین جلسه در حرم داشتهاند. وزیر و معاون وزیر و مدیران هلالاحمر و بیمه دور هم جمع شدند و وعده دادند.
مسئولان گفتهاند ۶ ماهه روستا را میسازند و دیگر هم کسی حق ندارد از نمای چوبی استفاده کند. از دهیاری خبر رسیده که اهالی باید از سنگ نمای چوب استفاده کنند. تا هم زیبایی داشته باشد و هم شعلهور نباشد. قرار است در ۶ ماه، طبقه اول ساخته شود، اما آنها که در سالهای ۹۲ و ۹۶ خانههایشان را از دست دادهاند معتقدند که اینها همه وعده است.
البته برخی از مسئولان هم بر عقبنشینی خانهها تاکید کردهاند که اهالی مخالفند. گازکشی هم بهزودی انجام میشود. معاون بنیاد مسکن کشور وعده داده که برای هر طبقه وام ۳۵۰ میلیون تومانی با کارمزد ۵ درصدی و بازپرداخت ۱۰ تا ۱۵ ساله در نظر گرفته شده است. استاندار گیلان هفدهم اردیبهشتماه اعلام کرد که در حادثه آتشسوزی روستای امامزاده ابراهیم، ۳۸۹ واحد مسکونی و تجاری در قالب ۱۲۰ ساختمان بهطور کامل سوخت و تخریب شد. اسدالله عباسی اعلام کرد که از این تعداد ۱۱۸ واحد بیمه بودند و تعدادی هم بیمه نداشتند. او وعده داد که به زودی روند پرداخت به خسارتدیدگان آغاز میشود.
پری، زن میانسالی است. تنها چیزی که از شب حادثه یادش است، فرار اهالی است. یک پایش مصنوعی است و با عصای چوبی راه میرود. مغازه و ساختمان ۶ طبقهاش کاملاً سوخته. جهیزیه دخترش هم خاکستر شده. با دست النگوهای سوخته را از زمین بر میدارد: «مغازه زیورآلات داشتیم.» صورتش حسرت میشود. وسایل را با دست جابهجا میکند: «نه پول نقدی داریم، نه میتوانیم وام بگیریم. شناسنامه، کارت ملی و همه مدارکمان سوخته.» این دومین باری است که خانهمان میسوزد.
اهالی میگویند منابع طبیعی به آنها گفته، باید هزینه نصف زمینی که تصرف کردهاند را پرداخت کنند، اما اهالی زیربار نمیروند: «چرا باید پول خانهای که ۴۰ سال در آن زندگی کردهایم را پرداخت کنیم.» خانههای این روستا سند ندارد، اهالی از چنددهه قبل، زمینها را تصرف کرده و ساختمانسازی کردند.
حسین صفایی، عضو شورای روستا میگوید که بیش از ۱۲۰ ساختمان و بیشتر از ۳۰۰ واحد همراه با مغازههای بازار بهطور کامل در شهر سوختهاند. اهالی، اما تاکید میکنند که بیش از ۵۰۰ واحد مغازه و خانه آتش گرفته. هر ساختمان شامل مغازه، اقامتگاه و خانه اهالی بود. راست و چپ، مغازه و خانه بود.
روستا در تاریخ حادثه، شلوغ نبود. فصل امتحانات همچنان خلوت است و مسافران از تیر و مردادماه به این منطقه میآیند. بههمیندلیل تلفاتی هم نداشت و از اهالی کسی آسیب ندیده، تنها دو نفر بودند که بهدلیل بیماری قلبی، دچار سکته شده و بستری شدند.
مسئولان استانی میگویند این روستا پیش از این در سالهای ۷۵، ۷۸، ۹۲ و ۹۶ و حالا هم ۱۴۰۳ آتش گرفته و حالا اهالی یکبهیک آنها را به یاد میآورند: «اولینبار حدود ۳۰ سال پیش بود که روستا آتش گرفت. روستا برق نداشت، یک موتور برق سیار در حرم بود که با بنزین کار میکرد. نگهبان با فانوس به موتور سر میزند تا بنزین بریزد که موتور دچار آتشسوزی میشود.
بار دوم، آتشسوزی در بازارچه رخ داد. حتی برخی میگویند که این آتشسوزی عمدی بود. بار سوم، یکی از مسافران عامل آتشسوزی بود. ظاهراً میخواست قلیان روشن کند که شعلههایش روی نمای چوبی میافتد. چهارمینبار را بهیاد ندارم.» اینها توضیحات آقای رضایی است. او میگوید که این دومینبار است که روستا بهطور گستردهای آتش میگیرد.
استاندار گیلان و معاونانش، مدیرکل هلالاحمر و مدیران بیمه به منطقه آمدهاند. خسارتها از سوی بیمه صورتجلسه شده، به آنها گفتهاند این آشغالها را جمع کنید. دستگاه میآوریم و خاکبرداری میکنیم. اهالی، اما میگویند تا زمانی که میزان پرداختی مشخص نشود، دست به این مصالح سوخته نمیزنیم.
روستای امامزاده ابراهیم، آبشار و قتلگاه و بازارچههای فراوان دارد، جنگل و رودخانه دوطرف روستا را در آغوش کشیدهاند، افرا، توسکا، راش و گردو سرک کشیدهاند به روستا و از آتش چهارشنبهشب سهمی داشتند. تن سیاه و سوختهشان میان زمینی تاریک و کدر، تصویر روستا را مخوفتر کرده. دوطرف روستا تا سر پیچ، خاکستر شده، خانهها و مغازههای بعد از پیچ، اما از شعلهها نجات یافتهاند، همان مسیری که به امامزاده میرسد. روستا ۱۸ هکتار و متعلق به بنیاد مسکن است، پیاده از ابتدا تا انتهای روستا، یکساعت زمان میبرد. مغازهها لبنیات محلی، نخود و کشمش برای تبرک و نذر، وسایل اسباببازی، زیورآلات و پوشاک میفروختند.
مسیر شفت به امامزاده، سبز است و پُرچال. جاده سخت است و اهالی برای هر بار رفتوآمد، دردسر میکشند. شب آتش هم ماشینهای آتشنشانی به سختی خودشان را رساندهاند. نزدیکترین ایستگاه، در شفت بود. اهالی میگویند این روستا باید مانند ماسوله تبدیل به شهر شود تا از خدمات شهری استفاده کند، تا وقتی شهر نشود، باید هم انتظار چنین حوادثی داشت؛ به گفته حبیب حاجتی از ساکنان قدیمی این روستا که در سال ۹۶ خانهشان آتش گرفت و هنوز نتوانستهاند خسارتی برای ساختوسازش بگیرند.
آقای کت و شلواری پوشی کنار خرابهها ایستاده با پوشهای در دست. او از قربانیان آتشسوزی سال ۹۶ است و حالا با این آتشسوزی فرصتی شده تا پروندههای قدیمی، دوباره به جریان بیفتد. سال ۹۶ نزدیک به ۹ خانه دیوار به دیوار هم آتش گرفتند. یکی از ساکنان میگوید که سهلانگاری همسایه منجر به این اتفاق شد: «همان سال که پیگیری کردیم به ما گفتند، مستنداتمان کم است و دیگر پیگیری نکردیم. حالا که این اتفاق افتاد، ما هم پروندهمان را آوردیم تا پیگیری کنند. خسارت دهند و ما بتوانیم ساختمان را بسازیم.»
باران تمامی ندارد. قرار است آنقدر ببارد تا دیگر دودی بلند نشود و روستای سوخته و خاکسترشده از نفس بیفتد، کپسولها بیجان شوند و آب لولهها تمام شود. خانههای بدون سقف، دیوار، اسباب و اثاثیه مثل شهر بمبارانشدهای است که بخت یار اهالیاش بوده. هیچکس جان نباخت و آسیب جانی ندید، زندگیها، اما دود شد و به هوا رفت. روستای دود و خاکستر ـ در پنجمین آتشسوزی ـ رمقی ندارد.